بعد از کلی وقت....

هوس کردم با یکی حرف بزنم اما نمیدونستم با کی دوستام که نه چون از مشکلاتم خبر ندارن خود احسان میدونستم بخوام حرف بزنم ناراحت میشه و عصبانی فردا هم صبحکاریش هست که بره سرکار با اعصاب خراب درست نیست تنها چیزی که به ذهنم دیگه رسید تو بودی وبلاگ تنهاییام خیلی دلم گرفته خیلی زیاد از همه چیز دلم گرفته از همه کس دلم گرفته از خودم از احسان از زندگیم از خدا از همه چیه همه چی الکی یه بغض اومده تو گلوم میخواد خفم کنه کاش واقعا خفه میشدم دیگه واسه همیشه از این دنیا میرفتم خدایا تو بگو چیکار کنم؟ تو یه راهی جلو پام بذار خدایا تنها امیدم به تو هست که دارم ادامه میدم خدایا شکرت خدایا یادته یه شب گریه میکردم احسان بهم گفت چرا گریه میکنی گفتم نمیتونم باور کنم خدا ایقد منو دوس داشته باشه که ترو بهم بده خدایا تو فقط بهم بگو چیکار کتم خدایا امید زندگی که تو من مرده دوباره برگردون خدایا...... بعد از کلی وقت.......

دلم خیلی گرفته دلم میخواد تا میتونم گریه کنم تا میتونم از این زندگی دور بشم خدایا میشه بیای جلوم بهم بگی چرا؟ فقط بیا تا ازت سوالامو بپرسم بگم داری چیکار میکنی با زندگیم خدایا میشه یه مریضی بهم بدی تا بمیرم؟ خدایا خودت مگه نمیگی تاوان دل شکسته همینجا میدیم پس چرا احسان تاوان دل شکسته منو نمیده؟ خدایا من دارم تاوان چه دل شکسته ای میدم؟ خدایا به احسان کمک کن تا از خر شیطون پیاده بشه تا بدونه تمام چیزهایی که بدست آورده تو بهش دادی نه خودش خدایا براش دعا میکنم این شیطونی که افتاده تو وجودش ازش دور بشه خدایا کمک احسان کن تا بدونه تو این سن تو بهش شغل خوب دادی تو بهش چهره خوب دادی تو بهش درآمد خوب دادی خدایا کمکش کن تا دور نشده همه چیز درک کنه خدایا احسان میگه من چیزی برای از دست دادن ندارم دعا میکنم براش که همیشه همینجور باشه که هیچی برای از دست دادن نداشته باشه خدایا میترسم زمانی برسه که کم کم چیایی که داره ازش بگیری و نفهمه از کجا ضربه خورده خدایا خودت کمکش کن☺️ بعد از کلی وقت.......

خدایا منو میبینی؟ خدایا چرا داری ایکار میکنی با زندگیم ؟خدایا خیلی پرم خیلی زیاد

خدایا خودت درستش کن خدایا خسته شدم خودت جفت و جور کن

خدایا من هنوز دلم با حنابندون نیست میشه حنابندون نگیریم؟

آخه قربون کرمت بشم خودت یکاری کن که بیخیال حنا بشن

خیلی خستم خیلی زیاد

خدایا از احسان نفرت پیدا کردم الان بهش گفتم زمانی که بخوام از زندگیت برم مهریم میبخشم و میرم

خدایا الان دیگه توانایی با احسان بودن ندارم خودت یکاری کن

.....

بعد از کلی وقت.......

سلام وبلاگم میدونی خیلی پرم از تعریف خیلی پرم از گفتن از دیروز حس خوبی دارم خوشحالم دیروز لباس عروسم انتخاب کردم دوسش دارم نه فقط بخاطر خودم بخاطر فاطمه فاطمه تازه مزونشون باز کردن یک هفته ای میشه بهم زنگ میزد بهش میگفتم از خودت لباس میگیرم یبار گفت من به الهه و زینب گفتم اولین فاکتورتون و اولین لباساتون دوست من برمیداره وای از روزی که رفتم های کلاس و مجبور شدم لباس بردارم لباسم خوب بودا اما خاص نبود تا دیروز صبح رفتم مزون فاطمه اینا اون چیزی که میخواستم بود از برخورد فاطمه اینا داغون بودم از اینکه چه ذوق و شوقی داشتن من میپوشم که چه ذوق و شوقی داشتن بهترین دوستشون داره لباس مزون اونا برمیداره تا اینکه دل زدم دریا و لباس فاطمه اینا برداشتم دیشب رفتم های کلاس و باهاشون حرف زدم خانوم و اقاهه خیلی عصبانی شده بودن اما بهم بیعانم پس دادن فکرش نمیکردم اصلا پس بدن مرده بهم گفت اگه روزی من باشی برمیگردی دیشب فکر میکردم واقعا خدا روزی هرکسی براش گذاشته حسم خیلی خوشحاله خیلی زیاد امشب معلوم میشه که حنابندون داشته باشیم یا نه امشب خونه احسان اینا جلسه هست برای حنابندون و مراسم عروسی بعد از کلی وقت.......

دلم گرفته خستم اعصابم خورده اصلا نمیدونم چمه خداااااااااا حال دلمو میفهمی؟ خدااااااااااااااااااااا میبینی که دوس ندارم عروسیم کنم؟ خدااااااااااااااااااااا یکاری کن ترو خدا یکاری کن داره مخم سوت میکشه خداااااااااا چه داری میکنی با زندگیم؟ آخه قربون حکمتت بشم بیا پایین بشین روبروم بگو این حکمتت چیه؟ بگو حکمت این زندگی لعنتی من چیه؟ یادمه یه زمانی خوندم هرکسی تو دنیا یه مسیولیتی داره زمانی که مسیولیتش تموم بشه از دنیا میره آخه قربونت بشم مسیولیت من چیه که این زندگی تموم نمیشه؟ از ادامه دادن این زندگی خستم.... بعد از کلی وقت.......